یکشنبه ۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۶:۱۹
تداوم سیاست تثبیت مهم‌ترین اولویت بانک مرکزی باشد

استاد اقتصاد دانشگاه علوم و تحقیقات گفت: سیاست‌های پولی بانک مرکزی در پیش گرفتن رویکرد بینابینی با هدف مهار تورم و حمایت هدفمند از طرح‌های اقتصادی، نشان‌دهنده تلاش برای ایجاد تعادل در شرایط کنونی است.

اقتصاد ایران، همچون کشتی‌ای در دریای پُرتلاطم خاورمیانه، همواره با چالش‌های داخلی و خارجی متعددی دست و پنجه نرم کرده است. اما در ماه‌های اخیر، تنش‌های منطقه‌ای و تقابلات مستقیم با رژیم صهیونیستی، ابعاد جدیدی به این چالش‌ها بخشیده است. این تحولات نه تنها بر شاخص‌های کلان اقتصادی تاثیر گذاشته، بلکه فضای روانی جامعه و تصمیم‌گیری‌های خُرد و کلان فعالان اقتصادی را نیز دگرگون ساخته است. آنچه در این میان اهمیت می‌یابد، بررسی عمیق و همه‌جانبه این اثرات و ارائه راهکارهایی برای تقویت تاب‌آوری اقتصاد ملی است. امیر محمدی‌نژاد، از اساتید اقتصاد دانشگاه علوم و تحقیقات، در گفت‌وگویی تحلیلی، ابعاد پیدا و پنهان این وضعیت را واکاوی کرده است. وی با تاکید بر نقش پُررنگ عوامل روانی، معتقد است که بلاتکلیفی ناشی از وضعیت "نه جنگ، نه صلح" بیش از هر عامل دیگری، سرمایه‌گذاری، تولید و اشتغال را تحت تاثیر قرار داده است. این وضعیت، که انتظار برای روشن شدن سرنوشت تنش‌ها را به دنبال دارد، مانع از برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و توسعه‌ای می‌شود و جریان عادی اقتصاد را کُند می‌سازد. گذشته از اثرات روانی، تاثیر این تنش‌ها بر بازار ارز نیز مشهود بوده است، جایی که شاهد افزایش قیمت دلار و به تبع آن، تاثیر بر نرخ تورم کالاهای غیرحمایتی بوده‌ایم. با این حال، نکته امیدبخش در این میان، هوشمندی و همبستگی مردم در مواجهه با این بحران‌ها و پرهیز از رفتارهای هیجانی بوده است. این روحیه، در کنار مدیریت صحیح تامین کالاهای اساسی توسط دولت و بانک مرکزی، نقش حیاتی در حفظ آرامش نسبی بازار ایفا کرده است. محمدی‌نژاد با اشاره به این موضوع، بر اهمیت تداوم این همدلی و مدیریت هوشمندانه تاکید می‌کند. در ادامه، به تفصیل به دیدگاه‌های این استاد اقتصاد درباره سیاست‌های پولی و ارزی، ضرورت حفظ ثبات اقتصادی و راهکارهای پیشنهادی برای عبور از شرایط کنونی و ترسیم آینده‌ای روشن‌تر برای اقتصاد ایران خواهیم پرداخت.

با توجه به اینکه طی چند وقت اخیر بحث جنگ ایران و اسرائیل مطرح بود و حملاتی علیه کشورمان صورت گرفت، این اتفاق چه پیامدهایی در ابعاد روانی و واقعی برای اقتصادمان داشته است؟

به نظر می‌رسد که این درگیری‌ها، بیشتر از آنکه اثر مستقیمی بر اقتصاد داشته باشند، تاثیرات غیرمستقیم قابل توجهی از خود برجای گذاشته‌اند. اکنون که یک یا دو ماه از این وقایع گذشته است، وضعیت نه جنگ است، نه صلح، بلکه نوعی بلاتکلیفی حاکم است. این شرایط، سرمایه‌گذاران و تولیدکنندگان را در وضعیتی مبهم قرار می‌دهد و به عنوان مثال، اگر برنامه‌ای برای افزایش تولید، توسعه و سرمایه‌گذاری دارند، منتظر می‌مانند تا ببینند سرانجام چه اتفاقی رخ خواهد داد. آیا تنش‌ها تداوم پیدا می‌کنند و یا اینکه کاملاً متوقف می‌شوند؟ این بلاتکلیفی مانع از تصمیم‌گیری‌های بلندمدت و برنامه‌ریزی‌های اقتصادی می‌شود. اما آنچه بیشترین تاثیر را گذاشته، آثار روانی این تنش‌ها است. در حال حاضر، این جنگ بر روی تصمیمات مربوط به سرمایه‌گذاری، تولید، فروش و تمامی فاکتورهای اقتصادی که نیاز به برنامه‌ریزی دارند، اثرگذار بوده است. این تاثیرات بر اشتغال و جذب نیرو نیز مشهود است و به طور کلی، همه فاکتورهای مرتبط با توسعه و سرمایه‌گذاری را تحت‌الشعاع قرار داده است. یعنی بیشترین اثر آن در این بخش‌ها متمرکز شده است. از سوی دیگر، این وقایع بر نرخ ارز نیز تاثیر گذاشته و شاهد افزایش قیمت دلار بوده‌ایم. این افزایش، در بلندمدت، می‌تواند به افزایش قیمت برخی اقلام غیرحمایتی که ارز ترجیحی دریافت نمی‌کنند، منجر شود و بر شاخص تورم یا همان شاخص قیمت مصرف‌کننده در همین یکی دو ماه اخیر تاثیر گذاشته است. اما همه اینها به چند ماه آینده گره خورده است تا ببینیم سرنوشت اوضاع به کجا خواهد رسید. اثرات روانی این نوع وقایع، همیشه بیشتر از اثرات فیزیکی، ملموس و قابل مشاهده بوده است، به‌ویژه در شرایطی که اکنون هیچ چیز مشخص نیست. در حال حاضر، وضعیت "توقف" است، یعنی نه صلح اعلام شده و نه جنگ ادامه دارد، بلکه تنها توقف آتش‌بس است و ما در این وضعیت قرار داریم. مخصوصاً با اطلاع از این وضعیت، برخی بازیگران خارجی مانند اتحادیه اروپا، اسرائیل و آمریکا، با شناختی که از وضعیت اقتصاد دارند، هر از چند گاهی حرف‌ها و پیام‌هایی را مطرح می‌کنند تا اجازه ندهند چرخ‌های اقتصاد کشور شروع به فعالیت تُندتری کنند و یا رشد اقتصادی افزایش یابد. این نشان می‌دهد که آنها از آثار روانی این مسائل کاملاً آگاه هستند و به همین دلیل این اقدامات را انجام می‌دهند.

یکی از اتفاقات مثبتی که به دولت و بانک مرکزی کمک کرد تا بتوانند آرامش اقتصادی را برقرار کنند، بحث پرهیز مردم از رفتار هیجانی در خلال جنگ ۱۲ روزه بود. چقدر حفظ این روحیه را در شرایط فعلی تاثیرگذار می‌دانید و چه کارهایی می‌توان انجام داد که این روحیه تقویت شود؟

البته دولتمردان، به خصوص در تامین کالاهای اساسی، خوب عمل کردند. معمولاً وقتی صحبت از جنگ و مسائل اینچنینی می‌شود، فشار روانی و اقتصادی ایجاد می‌شود. در همه جای دنیا همینطور است، مردم به دلیل نااطمینانی نسبت به آینده، به مراکز فروش هجوم می‌برند و کالاهای اساسی مانند روغن، گوشت و سایر مایحتاج را ذخیره می‌کنند تا در صورت بروز مشکل، ذخایری داشته باشند. اما ذخایر استراتژیک کشور در وضعیت مناسبی قرار داشته و توانسته‌اند به موقع این کالاهای اساسی را در فروشگاه‌ها تامین کنند. این اقدام باعث شد که مردم خیالشان راحت شود که قرار نیست قحطی یا مشکل جدی به وجود بیاید. یعنی در این مقطع، مردم خوب عمل کردند، اما سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان دولتی که وظیفه تامین این کالاها را داشتند، خوب و به موقع توانستند این کالاها را از انبارها به فروشگاه‌ها بیاورند و عرضه کنند. ما در آن مقطع شاهد نایاب شدن یا کمیاب شدن شدید روغن، شکر یا گوشت نبودیم و این مسئله بسیار مهم است. مردم نیز احساس کردند که کشور مقابل به صورت ناجوانمردانه و ناگهانی به کشور ما حمله کرده و دانشمندان و نظامیان ما را مورد هدف قرار داده است. اگر هر کشور دیگری نیز در چنین شرایطی قرار می‌گرفت، همین مسئله احتمالاً باعث انسجام ملی بیشتر می‌شد و مردم در مقابل آن قرار می‌گرفتند. آنها رفتار هیجانی از خود نشان ندادند و برخلاف تصور دشمنان، رفتار هیجانی مشاهده نشد که بخواهد باعث اختلال در نظام اقتصادی شود. به نظر من، مهم‌ترین کاری که باید اتفاق بیافتد، همین ثبات است. چون در شرایطی که اکنون نااطمینانی وجود دارد، دیگر نباید یک منشاء سوم، مثلاً افزایش شدید نرخ ارز مشاهده شود. یعنی کاری که در حال حاضر انجام می‌دهند و درست نیز هست، البته بالاخره تبعاتی دارد و ممکن است مقداری سوءاستفاده نیز رخ دهد. به عنوان مثال، برای تامین نهاده‌های دامی، دارو و کالاهای اساسی، ارز ترجیحی با نرخ ۲۸۵۰۰ تومان تخصیص داده می‌شود. اگر این کار انجام نشود، قیمت بسیاری از این کالاها مانند مرغ و سایر موارد، از آنچه اکنون هست، بسیار بالاتر خواهد رفت.

بنابراین، این کار باید انجام شود تا زمانی که کشور در شرایط باثبات قرار گیرد، وضعیت آن پایدار شود، تولید رونق بگیرد و اشتغال بهبود پیدا کند. اگر پس از آن خواستند، می‌توانند در مورد نرخ ارز، به صورت بسیار تدریجی و حساب‌شده، تغییراتی اعمال کنند، یا افزایش‌هایی که قرار است انجام شود، صورت گیرد و یا برخی از کالاها به نرخ ارز تالار دوم منتقل شوند. اما اکنون اصلاً شرایط برای تغییر نرخ ارز ترجیحی مناسب نیست، زیرا این کالاها، کالاهای اساسی هستند. کالاهای لوکس نیستند، بلکه کالاهای ضروری و از احتیاجات اولیه مردم هستند و حتماً باید در یک نظام اقتصادی تامین شوند. بنابراین، من فکر می‌کنم کاری که تاکنون انجام شده، کار درستی بوده است. البته، این انتقاد که این امر باعث ایجاد رانت می‌شود، به این معنی که عده‌ای ارز ارزان دریافت می‌کنند و بسیار گران‌تر می‌فروشند، یا کالایی را که وارد می‌کنند، با نرخ آزاد به فروش می‌رسانند، صحیح است. این مسئله نیاز به نظارت دارد. یعنی باید با نظارت شدید، جلوی این سوءاستفاده‌ها گرفته شود، نه اینکه برای حل مشکل، صورت مسئله را پاک کنیم و بگوییم همه چیز باید آزاد شود. بازار رقابتی یا بازار آزاد شرایط خاصی داشته و یک‌سری فروض دارد، آن فروض اکنون در این کشور تامین نیست. یعنی بازار رقابتی که در دنیا از آن به عنوان کارآمدترین نوع بازار نام برده می‌شود، در نظامی تعریف شده که جنگ، تهدید، تحریم و این مسائل وجود ندارد. در آن نظام، دسترسی به بازارها و دسترسی به منابع ارز خارجی وجود دارد، سرمایه‌گذاری خارجی انجام می‌شود و تکنولوژی و دانش فنی، همه چیز سر جای خود قرار دارد. در چنین شرایطی می‌توان از بازار آزاد صحبت کرد. اما وقتی کشور در شرایط طبیعی قرار ندارد، دشمنی‌ها اجازه نمی‌دهند و تحریم‌ها آزار می‌دهند، بنابراین بازار آزاد یا نرخ ارز آزاد در اینجا دیگر جایگاه خود را از دست می‌دهد. در چنین شرایطی، نیاز به ارز ترجیحی نظارت‌شده، کنترل‌شده و حساب‌شده برای تامین نیازهای مردم ضروری است، یعنی بانک مرکزی باید اینها را تامین کند. برای تک‌نرخی شدن ارز، حتماً باید شرایط آن فراهم باشد. در آن زمان باید ارز آزاد و بازار رقابتی وجود داشته باشد، ولی اکنون این شرایط وجود ندارد. وقتی شرایط لازم را ندارید، نمی‌توانید به خاطر اینکه بخواهید مثلاً جلوی برخی سوءاستفاده‌ها را بگیرید، ارز را آزاد کنید. با این کار، اصلاً یک صدمه سنگین به اقشاری که از لحاظ اقتصادی ضعیف‌تر هستند، وارد می‌کنید و این یعنی یک موج تورمی در کشور ایجاد می‌شود.

همین انتقادات را در بحث سیاست‌های پولی بانک مرکزی نیز برخی مطرح می‌کنند و می‌گویند که اکنون باید به سمت سیاست‌های انبساطی حرکت کنیم، اما بانک مرکزی خود سیاست بینابینی را در پیش گرفته که نه کاملاً انبساطی صرف باشد و نه کاملاً انقباضی. نظر شما در اینباره چیست؟

بله، درست است. اینها مانند یک تیغ دو لبه هستند. سیاست انبساطی اگر اعمال شود، می‌تواند منابع تسهیلات بانکی را به طرح‌هایی مانند اقدام ملی مسکن که اکنون متوقف شده، یا ازدواج جوانان یا اشتغال اختصاص دهد. این درست است و باعث رونق می‌شود، ولی از طرف دیگر تورمی به وجود می‌آورد که در شرایط رکود تورمی کنونی، یک تورم دیگر به آن اضافه می‌شود. به نظر من، بانک مرکزی درست عمل می‌کند. اکنون کمی سرعت اجرای طرح‌ها و پروژه‌های اقتصادی یا تسهیلات بانکی کُند شده است، اما مهار تورم هدف مهمی است. باید بتوانند یک نقطه تعادل پیدا کنند، یعنی نقطه‌ای که نه سیخ بسوزد و نه کباب، نه تورم از کنترل خارج شود و نه تسهیلات سرمایه در گردش یا انواع و اقسام تسهیلاتی که واحدهای تولیدی نیاز دارند، یا مثلاً همین مسکن ملی، یا اقدامات دیگر متوقف بمانند. این مسئله نیاز به برنامه‌ریزی دقیق دارد. باید به طرح‌ها و پروژه‌هایی که پیشرفت زیادی داشته‌اند و به مراحل پایانی خود نزدیک شده‌اند، تزریق مالی کنند تا اینها وارد مدار تولید و عرضه، مثلاً در بحث مسکن، شوند و بر قیمت اجاره‌ها اثر بگذارند. اما در عین حال، آن طرح‌هایی که هنوز هیچ اقدامی در آنها صورت نگرفته است، نباید با عجله مورد تزریق مالی قرار گیرند. این کاری است که باید انجام شود و باید بسیار حساب‌شده باشد. منابع محدودی که بانک‌ها دارند یا سیاست‌های پولی، در حال حاضر باید بسیار برنامه‌ریزی‌شده تقسیم شوند، چون بسیار محدود هستند. باید کار به صورت حساب‌شده و هدفمند انجام شود.

اگر نکته‌ای باقی مانده است، بفرمایید.

امیدواریم که وضعیت کشور از لحاظ مسائل سیاسی روشن شود تا برنامه‌ریزان، تولیدکنندگان، سرمایه‌گذاران و کسانی که دست‌اندرکار فعالیت‌های اقتصادی هستند، تکلیف خود را بدانند. این بلاتکلیفی در یک نظام اقتصادی، مهم‌ترین آفت است. یعنی نااطمینانی همیشه وجود دارد، اما نااطمینانی‌های خارجی، سیاسی و بیرونی که اضافه می‌شوند، اجازه نمی‌دهند تصمیمات دقیق یا تصمیمات درستی اتخاذ شود و این مخصوصاً در بلندمدت، به یک نظام اقتصادی بسیار آسیب‌زننده است. رشد اقتصادی صفر یا نزدیک به صفر می‌شود، سرمایه‌گذاری انجام نمی‌شود، روی نرخ بهره نیز اثر می‌گذارد و همینطور دومینووار، همه حلقه‌های زنجیره اقتصاد را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha